هشتاد سال پس از تسلیم آلمان نازی، از دستاوردهای بزرگ پس از جنگ چه باقی مانده است؟
هشتم ماه مه امسال هشتادمین سالگرد تسلیم بیقید و شرط آلمان نازی و پایان رسمی جنگ جهانی دوم در اروپاست. هشتاد سال پیش در روزهای هفتم و هشتم ماه مه، نمایندگان فرماندهی عالی ورماخت در برابر همتایان فرانسوی، آمریکایی، بریتانیایی و شوروی خود، دو سند تسلیم نظامی آلمان را امضا کردند. نخستین سند در ساعت دو و چهل و یک دقیقۀ بامدادِ دوشنبه هفتم ماه مه ۱۹۴۵ در شهر رَنْس فرانسه و دومین سند در ساعت ده و چهل و سه دقیقۀ شبِ سه شنبه هشتم ماه مه ۱۹۴۵ در برلین امضا شد. بدینسان، در هشتم ماه مه ۱۹۴۵ جنگ در اروپا پایان یافت، اما در آسیا تا زمان تسلیم ژاپن در ماه سپتامبر ادامه یافت. امپراتوری ژاپن که حاضر به تسلیم نبود، پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی و اعلان جنگ اتحاد جماهیر شوروی برضد آن کشور، مجبور به تسلیم و پذیرش شرایط متفقین در کنفرانس پوتسدام شد. سرانجام در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ دولت ژاپن اسناد تسلیم ژاپن را در توکیو امضا کرد و بدینسان، دشمنیهای جنگ جهانی دوم رسماً پایان یافت.پایان جنگ جهانی دوم سرآغاز عصر تازهای در جهان بود که دو ویژگی عمده داشت. نخست، افول امپراتوریهای استعماری اروپا و رهایی بسیاری از ملتهای آسیا و افریقا از یوغ استعمار؛ و دوم، ظهور دو ابرقدرت نیرومند در جهان. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و ایالات متحد آمریکا که در طی جنگ متحد هم بودند، به دو رقیب اصلی در صحنۀ جهانی تبدیل شدند. رقابت آن دو ابرقدرت خیلی زود تبدیل به «جنگ سرد» میان آنها شد، زیرا هر دو کوشیدند رقابتهاشان را به درگیری نظامی نکشانند. با این حال، دوران جنگ سرد با یک رشته انقلابها، کودتاها، براندازیهای سیاسی و جنگهای نیابتی در گوشه و کنار جهان همراه بود. انقلاب ۱۳۵۷ ایران نیز در گرماگرم رقابت میان آن دو ابرقدرت روی داد.پس از جنگ، آمریکاییها با به کار بستن طرح مارشال، اروپای غربی و ژاپن را بازسازی کردند، اما اروپای مرکزی و شرقی زیر نفوذ و چیرگی اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند. بدینسان، دو اردوگاه در برابر هم صفآرایی کردند. کشورهای اروپای غربی به رهبری ایالات متحد آمریکا «اردوگاه غرب» و کشورهای اروپای مرکزی و شرقی به رهبری اتحاد جماهیر شوروی «اردوگاه شرق» را تشکیل دادند.البته، جایگاه سیاسی کشورهای دیگر جهان متناسب با روابط دور یا نزدیکشان با این دو اردوگاه پیوسته در حال تغییر و تحول بود. با این حال، کشورهایی کوشیدند با به راه انداختن جنبش «غیرمتعهدها» از وابستگی به این دو اردوگاه برکنار بمانند و، به عبارتی، به حیات مستقل خود در بیرون از «جنگ سرد» ادامه دهند. یکی دیگر از ویژگیهای جنگ سرد مسابقۀ تسلیحاتی میان دو ابرقدرت بهویژه در عرصۀ قدرت اتمی بود. به همین سبب، «جنگ سرد» میان آن دو هرگز به مرحلۀ «جنگ گرم» نرسید، زیرا دو ابرقدرت به چنان توانایی هستهای برای نابودی همدیگر دست یافته بودند که از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز میکردند. درواقع، قدرت هستهای دو کشور بازدارندۀ هر دوی آنها از برافروختن آتش «جنگ گرم» بود. با فروریزی دیوار برلین در نهم نوامبر ۱۹۸۹ و ازهم پاشی اتحاد جماهیر شوروی کسانی در غرب گمان کردند که دشمن نظام سرمایه داری و دموکراسی لیبرالی یکسره از میان رفته است و جهان به صلح پایدار و هماهنگی بی بازگشت گام نهاده است. در آن سال دموکراسی لیبرالی بی آنکه گلولهای شلیک کند برکمونیسم پیروز آمد. حتی رهبران چین نیز با پشت کردن به بسیاری از اصول بنیادین کمونیسم و روی آوردن به فلسفۀ سرمایه داری توانستند چین را به ابرقدرتی نه تنها آسیایی بلکه جهانی تبدیل کنند.اما سرمایه داری غربی با متحدان تازهای که پیدا کرد، چشم خود را بر مسائلی که نظام کمونیستی در پی حل آنها بود، بست و امروز متوجه شده است که خود را برای رویارویی با مسائل و مشکلات دنیای تک قطبی آماده نکرده بود. پایان روزگار ایدئولوژیها قرار بود ما را به نظم جدید جهانی رهنمون شود. اما مشکل بتوان بر آنچه امروز برجهان حُکفرماست، نام « نظم » نهاد.تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، آمریکا نه تنها در مقام ابرقدرت اقتصادی- نظامی، بلکه به عنوان برجستهترین نَماد سرمایه داری یکه تاز جهان بود. نظریۀ «پایان تاریخ» ابطال ناپذیر مینمود. با حملهای که در ۱۱ سپتامبر به دو بُرج مرکز تجارت جهانی در نیویورک صورت گرفت، آمریکاییان فهمیدند که از زمان فروریزی دیوار برلین به غلط فکر میکردند که دشمن نظام سیاسی و فلسفۀ زندگی آنان یکسره از میان رفته است. نیرویی که این بار در برابرشان قد برافراشته بود ساخته و پرداختۀ ایدئولوژیهای قرن نوزدهمی نبود، بلکه از ژرفنای تاریخ میآمد و آبشخور فکریاش تنها ایدئولوژیهای مدرن نبود. پس از آن رویداد بود که رهبران آمریکا خوش خیالی های فوکویاما را دربارۀ «پایان تاریخ» به کناری نهادند و به هشدارهایِ ساموئل هانتینگتون دربارۀ «برخورد تمدنها» گوش فرادادند.باری، هشتاد سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، اکنون شعلههای جنگی خانمانسوز در قلب اروپا زبانه میکشد. بازماندگان کمونیسم روسی به سرکردگی ولادیمیر پوتین جنگی بیرحمانه را برای بازپسگیری تمام یا بخشی از سرزمینهایی که زمانی ارتش سرخ استالین ضمیمۀ شوروی کرده بود، به راه انداخته اند. بمباران کییف یادآور ویرانیهای جنگ جهانی دوم است.از سوی دیگر، رئیس جمهوری در ایالات متحد آمریکا به قدرت رسیده است که آشکارا به ارزشهای منشور سازمان ملل مانند صلح و دموکراسی و حقوق بشر پشت کرده است؛ ارزشهایی که در ژوئن ۱۹۴۵ در سانفرانسیسکو به تصویب رسید. پیشینیان او مانند روزولت و ترومن نظم نوین جهانی را برای مهارِ تمامیتخواهی شوروی سازمان دادند. اما جانشین آنان اکنون با مأمور پیشین کمیتۀ امنیت دولتی شوروی که به یک خودکامۀ تمام عیار تبدیل شده، «معامله» می کند و اروپاییها، متحدان سنتی آمریکا، را «سودجو» مینامد.او کانادا را تهدید به الحاق میکند، کشوری مستقل را که در جنگ جهانی دوم بیش از ۴۵۰۰۰ تن از نیروهایش را از دست داد. بازگشت او به سیاست «حمایتگرایی اقتصادی» دهۀ ۱۹۳۰ آمریکا و «اعلان جنگ تجاری» به چین و اروپا و دیگر کشورها خطر جنگی تمامعیار را در جهان افزایش میدهد. در حالی که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم همواره پشتیبان «تجارت آزاد» بود.ویران کردن غزه به تلافی حملۀ تروریستی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و اکنون، پروژۀ تسخیر کامل آن و بیرون راندن ساکنانش توجیه پذیر نیست. چه کسی فکر میکرد که روزی رهبران کشوری که برای پاسداری از بازماندگان هولوکاست پدید آمد، متهم به جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت شوند و دیوان کیفری بینالمللی حکم بازداشت آنان را صادر کند؟باری، با توجه به همۀ این واقعیتهاست که بسیاری از کارشناسان و تاریخدانان میگویند: جهانی که پس از سال ۱۹۴۵ پدید آمد، در حال نابودی است.
--------
گمانهزنیها دربارۀ انفجارهای بندر رجایی و پیشینۀ پنهانکاریها و تناقضگوییهای جمهوری اسلامی
حدس و گمانها دربارۀ علت اصلی انفجارهای بندر شهید رجایی در استان هرمزگان در روز شنبه ۲۶ آوریل برابر با هفتم اردیبهشت ۱۴۰۴ همچنان ادامه دارد. روز دوشنبه وزیر کشور جمهوری اسلامی انفجارها را نتیجۀ سهلانگاری و رعایت نکردن تدابیر امنیتی اعلام کرد. با این حال، بعضی از تحلیلگران علت را همچنان در جای دیگری جست و جو میکنند. نخست اینکه انفجارها در اوضاع و احوالی حساس و همزمان با دور سوم مذاکرات ایران و آمریکا در عمان روی داد. همزمانی این رویداد با دور سوم مذاکرات بهویژه هنگامی که بعضی از رسانههای بینالمللی مانند بی بی سی از «پیشرفت نسبی» مذاکرات خبر میدادند، سبب شد که تحلیلگرانی علت اصلی انفجارها را در ارتباط با برنامۀ هستهای جمهوری اسلامی توضیح دهند.به گزارش «نیویورک تایمز» در همان روز شنبه ۲۶ آوریل، انفجار در محمولهای حاوی پِرکلرات سُدیم روی داد. این ماده یکی از ترکیبات اصلی سوخت جامد موشکهای بالیستیک است. به گزارش «آسوشیتدپرس» نیز انفجار بی ارتباط با فعالیتهای نظامی ایران نبود.والاستریت ژورنال پا فراتر گذاشت و انفجارها را یکراست به مذاکرات هستهای ربط داد و نوشت: این رویداد میتواند در مذاکرات کنونی به زیان ایران تمام شود، زیرا «ضعفهای زیرساختی» آن کشور را آشکار میکند و مذاکره کنندگان ایرانی را در چانهزنی با آمریکاییها در تنگنا قرار میدهد. نظرپردازیهایی از این دست راه را برای تحلیلهای سیاسی گشودند؛ بهویژه از آن رو که از چند هفته پیش حتی مقامهای ایرانی نیز از «اخلال در مذاکرات» سخن میگفتند. چنین بود که نگاهها به سوی اسرائیل دوخته شد.البته، والاستریت ژورنال با اشاره به انفجار سال ۲۰۲۰ بیروت بر ضعف مدیریت ایرانیها در نگهداری مواد خطرناک تأکید کرد و بدینسان، علت را نه در بیرون از مرزهای ایران بلکه در درون کشور جست.اما دست داشتن اسرائیل در انفجارهای بندر شهید رجایی زمانی قوت گرفت که بعضی از رسانههای آن کشور مانند روزنامۀ «هاآرِتس» خبر انفجارها را با یادآوری چند عملیات خرابکارانه در برنامۀ هستهای جمهوری اسلامی منتشر کردند. مانند ترور محسن فخریزاده، از مسئولانِ بلندپایۀ برنامۀ هستهای ایران، در نوامبر ۲۰۲۰ یا سرقت اسناد هستهای از شورآباد تهران در سال ۲۰۱۸. آن روزنامه انفجارها در بندر شهید رجایی را «پیامی برای ایران» توصیف کرد و از قول یک مقام پیشین موساد نوشت: ایران در برابر حملات خارجی آسیبپذیر است.به نوشتۀ «هاآرِتس»، انفجارها در بندر استراتژیک شهید رجایی که مرکز تجارت و فعالیتهای نظامی است، به گمانهزنیهایی دربارۀ دست داشتن کشوری خارجی در انفجارها میدان داده است. البته، اسرائیل اتهام هرگونه دست داشتن در انفجارهای بندر شهید رجایی را رد کرده است.اما گمانهزنیها دربارۀ دست داشتن کشوری خارجی در انفجارهای بندر شهید رجایی بهویژه با توجه به پیشینۀ رویدادهایی از این دست در جمهوری اسلامی، بیدلیل نیست. مقامهای جمهوری اسلامی شاید برای سرپوش گذاشتن بر ضعف مدیریتِ نهادهای کشور یا ناتوانی در برقراری امنیت در بندرها و حتی مکانهای عمومی شهرها، در گذشته نیز از گفتن حقیقت دربارۀ علت اصلی رویدادهای مصیبتبار خودداری کردهاند.در انفجارهای مرگبار کرمان در چهارمین سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی، گروه داعش با انتشار اطلاعیهای مسئولیت آن انفجارها را به عهده گرفت. فردای آن روز خبرگزاری رویترز برپایۀ اطلاعات دقیق و انکارناپذیر، «شاخۀ خراسان داعش» را مسئول آن دو انفجار اعلام کرد. اما جمهوری اسلامی به دلایلی که هرگز روشن نشد، مسئولیت آن گروه را در آن انفجارها مسکوت گذاشت.در پی انفجارهای بندر شهید رجایی، رضا طلایینیک، سخنگوی وزارت دفاع جمهوری اسلامی، اعلام کرد که در محل انفجارها هیچگونه محمولۀ وارداتی یا صادراتی با کاربُرد نظامی وجود نداشته و ندارد. اما به گزارش «امبری»، شرکت امنیت دریایی بریتانیا، بندر شهید رجایی در مارس ۲۰۲۵ محمولهای از پِرکلرات سُدیم دریافت کرده بود و انفجار در نتیجۀ «جا به جایی نادرست این محمولۀ سوخت جامد برای موشکهای بالیستیک» روی داده است.به نوشتۀ نور نیوز، کمیتۀ بررسی علل حادثۀ آتشسوزی در بندر شهید رجایی با صدور اطلاعیهای نتایج اولیۀ بررسیهای خود را اعلام کرد. در آن اطلاعیه از جمله آمده است: علتیابی قطعی این حادثه مستلزم بررسی کامل و همهجانبۀ ابعاد مختلف آن است که به دلیل الزامات کارشناسی، نیازمند طی شدن فرایندهای فنی و آزمایشگاهی است؛ اگرچه بدون فوت وقت مراحل اجرایی آن دنبال خواهد شد و در اسرع وقت به اطلاع عموم مردم خواهد رسید.جالب اینکه این رسانه پیش از این، به چندین علت اشاره کرده بود. برای مثال نوشته بود: به احتمال زیاد منشأ انفجار از دِپوی کالاهای خطرناک و مواد شیمیایی موجود در محوطه بندر بوده است؛ با افزودن این توضیح که محل انفجار در محوطۀ کانتینری سینا در بندر شهید رجایی و انفجار در شعاع ۲ کیلومتری ساختمان اداری گمرک روی داده است.بیگمان، تناقضگوییهایی از این دست بر دامنۀ گمانهزنیها بیش از پیش افزوده است. شکی نیست که خانوادههای کشته شدگان و مردم آسیبدیده و زخمی شده از انفجارها بیش از همه منتظر شنیدن حقیقت از زبان مسئولان و مقامهای عالیرتبۀ کشور اند
--------
بیم و امید اسرائیل دربارۀ مذاکرات ایران و آمریکا
یکشنبۀ گذشته بیستم آوریل برابر با اول اردیبهشت ۱۴۰۴ روزنامۀ خبری «اسرائیل هَیوُم» از قول یک مقام ارشد آمریکایی که به تازگی با یک منبع غیردولتی اسرائیلی گفت و گو کرده است، نوشت: اسرائیل نباید نگران پیشرفت مذاکرات ایران و آمریکا باشد. هنگامی که آمریکاییها فهرست کامل خواستههای خود را مطرح خواهند کرد، مذاکرات به احتمال زیاد به شکست خواهد انجامید. به گفتۀ این مقام آمریکایی، ترامپ مذاکرات را به شیوۀ خود پیش میبرد و به دقت میداند چه میکند. درست است که مذاکرات در دو دور گذشته خوب پیش رفته است، اما آمریکاییها خواستههای اولیۀ دولت ترامپ را رها نکرده اند. آن خواستهها عبارتند از برچیدن زیرساختهای هستهای ایران مانند مدل لیبی، توقف توسعۀ موشکهای بالستیک و پایان دادن به فعالیتهای سازمانهای تروریستیِ نیابتی ایران در سراسر خاورمیانه.این منبع غیردولتی اسرائیلی اگرچه مقام دولتی نیست اما، به نوشتۀ روزنامۀ «اسرائیل هَیوُم»، روابط نزدیکی با مقامهای ارشد دولت ترامپ دارد. به گفتۀ این منبع: ما باید بگذاریم ترامپ اوضاع را چنان که صلاح می داند مدیریت کند. او روش ویژۀ خود را دارد و نیک می داند چه می کند.خبرهایی از این دست در گرماگرم مذاکرات ایران و آمریکا نشان میدهد که دولت اسرائیل میکوشد در مذاکرات اخلال کند. روز دوشنبه ۲۱ آوریل روزنامۀ لوموند از قول اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجۀ جمهوری اسلامی، نوشت: ائتلافی به رهبری اسرائیل میکوشد راه حل دیپلماتیک را با شکست رو به رو کند.مذاکرات میان ایران و آمریکا، اسرائیلیها را از سویی نگران کرده است و از سوی دیگر امیدوار. نگران اند از اینکه مذاکرات به سود ایران تمام شود، جمهوری اسلامی حق غنیسازی اورانیوم را حفظ کند، به توسعۀ موشکهای بالیستیک ادامه دهد و نیروهای نیابتیاش را در منطقه سر و سامان دهد. با این حال، امیدوارند ترامپ خواستههای دولت نتانیاهو را در نظر بگیرد و جمهوری اسلامی را سرانجام به تسلیم وادارد.به نوشتۀ «بنیاد فرانسوی پژوهشهای راهبردی»، مقامهای تصمیم گیرندۀ اسرائیلی پس از حملۀ حماس به جنوب اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ برای بازگرداندن قدرت بازدارندگیِ اسرائیل، خط قرمزها را هرچه دورتر تعیین کردند. واداشتن کشورهای منطقه به ویژه دشمنان اسرائیل به رعایت آن خط قرمزها، حتی اگر به جنگ بینجامد، به وسوسۀ ذهنی رهبران اسرائیل تبدیل شده است.پس از ۷ اکتبر در محافل دفاعی اسرائیل رفته رفته مکتبی فکری شکل گرفت که میگوید: در حالی که نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی یک راست به خاک اسرائیل حمله میکنند، چرا اسرائیل باید جنگ با جمهوری اسلامی ایران را تنها با هدف قرار دادن نیروهای نیابتیاش پیش ببرد.به نوشتۀ بنیاد فرانسوی پژوهشهای راهبردی، یکی از مشاوران نزدیک به محافل تصمیم گیری در اسرائیل مضمون اصلی این مکتب فکری را چنین خلاصه می کند: ایران باید بهای حملات نیروهای نیابتیاش را به اسرائیل بپردازد؛ و این یکی از ناسازههایی است که اسرائیل اکنون در آن قرار گرفته است.در چند دهۀ گذشته بنیامین نتانیاهو خود را تنها جنگ طلب در برابر «تهدیدهای ایران» معرفی میکرد، اما امروز جنگ طلب اصلی ارتش اسرائیل است؛ در حالی که فرماندهان نظامی آن کشور تاکنون میکوشیدند در پاسخگویی به تهدیدهای ایران سنجیدهتر گام بردارند.اما جنگ مستقیم اسرائیل با ایران پیامدهای ویرانگر برای منطقه خواهد داشت. به نوشتۀ بنیاد پژوهشهای راهبردی، اسرائیل میکوشد چراغ سبز یا، به عبارتی، موافقت ضمنیِ آمریکا را برای حمله به ایران به دست آورد. تاکنون نه دولت بایدن و نه دولت ترامپ چنین چراغ سبزی را به دولت نتانیاهو نداده اند.در دو حملهای که اسرائیل به ایران کرد، معلوم شد که تواناییهای بازدارندگیِ جمهوری اسلامی کارساز نیستند. بنابراین، امروز اگر اسرائیل به خاک ایران حمله کند، جمهوری اسلامی که میداند قدرت دفاعی محدودی دارد و از همه مهمتر، متحدی در منطقه ندارد، چارهای جز رفتن هرچه سریعتر به سوی ساختن سلاح هستهای نخواهد داشت. بسیاری از کارشناسان معتقدند که چنین احتمالی سراسر خاورمیانه را وارد معادلۀ به کل تازهای خواهد کرد.کارشناسان بعید میدانند که فراخوانهای کشورهای حاشیۀ خلیج فارس برای خویشتنداری گوش شنوایی در میان رهبران و مقامهای تصمیمگیرندۀ اسرائیل داشته باشد. اما به نظر میرسد دولت اسرائیل نیز در ارزیابی احساسات ضد ایرانی کشورهای خلیج فارس دچار اشتباه است. اسرائیلیها نباید انتظار داشته باشند که در صورت حمله به ایران، اتحادی نظامی میان آن کشورها و اسرائیل ایجاد شود.به نوشتۀ روزنامۀ گاردین، مخالفت کشورهای حاشیۀ خلیج فارس با حمله به ایران نه از روی نزدیکی ایدئولوژیک آنها با ایران، بلکه به سبب خودداری آنها از ایجاد بیثباتی سیاسی در منطقه است. برخلاف دولت اسرائیل، تغییر رژیم در ایران خواست آن کشورها نیست.کم و بیش همۀ کارشناسان جدی بر این باورند که جنگ مستقیم اسرائیل با ایران از کنترل خارج خواهد شد. آنان با توجه به موازنۀ کنونی قدرت در منطقه احتمال میدهند که بازیگران دیگری نیز وارد کارزار خواهند شد. بنابراین، تنها واشینگتن میتواند از چنین جنگی جلوگیری کند. اگر مذاکرات کنونی آمریکا با ایران به امضای توافقنامۀ تازهای بینجامد، بعید مینماید که اسرائیل در صورت حمله به ایران از پشتیبانی عملیاتی آمریکا برخوردار شود.شکی نیست که با امضای توافقنامۀ تازه میان آمریکا و ایران، ترامپ کوششهایی در جهت منصرف کردن نتانیاهو از حمله به ایران انجام خواهد داد. مگر این که جمهوری اسلامی فهرست کامل خواستههای ترامپ را که گفته میشود مذاکره کنندگان آمریکایی در آینده مطرح خواهند کرد، نپذیرد.
--------
توافق هستهای میان آمریکا و عربستان سعودی و رابطۀ آن با مذاکرات کنونی ایران و آمریکا
یکشنبه گذشته سیزدهم آوریل برابر با ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ کریس رایت، وزیر انرژی ایالات متحد آمریکا، در یک کنفرانس مطبوعاتی در ریاض، پایتخت عربستان سعودی، اعلام کرد که به زودی دو کشور توافقنامۀ اولیهای را برای توسعۀ صنعت هستهای غیرنظامی در عربستان سعودی امضا خواهند کرد. او گفت : جزئیات همکاری هستهای میان دو کشور امسال اعلام خواهد شد. به گفتۀ وزیر انرژی آمریکا، این توافق که مقدمات آن در زمان ریاست جمهوری بایدن فراهم آمد، به عربستان سعودی امکان میدهد تا یک «صنعت هستهای تجاری» داشته باشد. در عوض، عربستان سعودی یکی از پیشروترین کشورها خواهد بود که دست به سرمایهگذاری کلان در ایالات متحد آمریکا خواهد زد.اما وزیر انرژی آمریکا نگفت که بایدن توافق گستردهتری را در نظر داشت که دربرگیرندۀ توافق هستهای غیرنظامی و تضمینهای امنیتی بود و قرار بود زمینه را برای عادیسازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل در چارچوب پیمان ابراهیم فراهم کند. پیداست که توافق کنونی بیشتر جنبۀ اقتصادی دارد. در حالی که بایدن با پذیرش توافق هستهای با عربستان سعودی هدف جداگانهای را که اساساً سیاسی و ژئوپلیتیکی بود دنبال میکرد.وزیر انرژی آمریکا گفت : همکاری میان آمریکا و عربستان سعودی و نیز تحول در سیاستِ انرژی آمریکا می تواند آهنگِ رشد اقتصادی دو کشور و حتی سراسر جهان را تندتر کند. سپس افزود: شکی نیست که چارچوب همکاری دو کشور و مشارکت هستهای آمریکا در عربستان سعودی توافقنامه ۱۲۳ خواهد بود. با این حال، راههای گوناگون برای تنظیم توافقنامه وجود دارد که هم به سود عربستان سعودی و هم به سود ایالات متحد باشد. توافق کنونی میتواند به غنیسازی اورانیوم در عربستان سعودی اجازه دهد؛ نکتهای که در زمان بایدن از پیشرفت مذاکرات جلوگیری میکرد.منظور از توافقنامه ۱۲۳ بند ۱۲۳ قانون انرژی اتمیِ سال ۱۹۵۴ آمریکاست که رعایت مُفاد آن برای همکاری دولت آمریکا و شرکتهای آمریکایی با نهادهای کشورهای دیگر ضروری است. با امضای آن توافقنامه کشورها متعهد میشوند از فناوری هستهای آمریکا تنها برای هدفهای غیرنظامی استفاده کنند و از تولید سلاحهای هستهای یا انتقال مواد حساس به دیگر کشورها خودداری کنند.با این حال، مقامهای سعودی الزامهای توافقنامه ۱۲۳ را نپذیرفتهاند. آن توافقنامه ۹ معیار برای جلوگیری از پراکنشِ سلاحهای اتمی تعیین کرده است و کشوری که آن را امضا میکند باید به آن معیارها تن دردهد. عربستان سعودی با منع غنیسازی اورانیوم یا آمایشِ سوختِ هستهای مصرف شده در خاک خود موافق نیست.محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، گفته است اگر ایران در پی دستیابی به سلاح هستهای باشد، چرا باید عربستان سعودی خود را از آن محروم کند. دیدگاه محمد بن سلمان نگرانیهایی را در میان طرفداران کنترل تسلیحات و قانونگذاران آمریکایی دربارۀ توافق هستهای غیرنظامی آمریکا و عربستان سعودی برانگیخته است.در گذشته، اعضای کنگره از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه مخالفت خود را با توافق هستهای با عربستان سعودی اعلام کرده بودند. زیرا محمد بن سلمان نمیخواست مُفاد توافقنامۀ ۱۲۳ را بپذیرد و به معیارهای آن تن دردهد. حتی مارکو روبیو که اکنون وزیر امور خارجۀ آمریکاست مخالف چنین توافقی بود.غنیسازی اورانیوم در خاک عربستان سعودی و آمایش سوختِ هستهای مصرف شده در آن کشور، راه را برای تولید سلاح هستهای باز میکند. به همین سبب، دولت اسرائیل و به طور کلی رهبران آن کشور سخت نگران اند. چنان که یائیر لاپید، رهبر حزب اپوزیسیون، از دولت اسرائیل خواسته است با هرگونه توافقی که به عربستان سعودی اجازۀ غنیسازی اورانیوم بدهد، سرسختانه مخالفت کند.او در حساب ایکس خود نوشت: اسرائیل باید از ایالات متحد آمریکا، نزدیکترین دوست خود، بخواهد از امضای هرگونه توافق هستهای با عربستان سعودی که دست آن کشور را برای غنی سازی اورانیوم در خاک خود باز میگذارد، خودداری کند. ما در گذشته چنین عمل کردیم و در برابر هرگونه تلاشی برای مجاز شمردن غنی سازی اورانیوم در خاورمیانه ایستادیم. اکنون نیز باید همینگونه عمل کنیم.دربارۀ نتیجۀ مذاکرات کنونی ایران و امریکا نیز دولت اسرائیل نگرانیهای عمیق خود را پنهان نکرده است. خواست آن دولت این است که توافق هستهای جدید میان آمریکا و ایران باید محدودیتهای سختتری نسبت به آنچه در توافق برجام پیشبینی شده بود در نظر بگیرد. برپایۀ آن توافق که در سال ۲۰۱۵ در زمان باراک اوباما امضا شد و ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن بیرون رفت، ایران میتوانست تا ۳٫۶۷ درصد دست به غنیسازی اورانیوم بزند و تعهد میکرد که گامی در جهت ساختن تأسیسات غنیسازی اورانیوم جدید یا رآکتور آبسنگین برندارد.پس از بیرون رفتن ترامپ از برجام، ایران غنیسازی اورانیوم را تا ۶۰ در صد یعنی تا آستانۀ ساختن بمب هستهای افزایش داد و در بیشتر زمینهها بر توانایی هستهای خود افزود. آیا در توافق احتمالی جدید میان ایران و آمریکا خواست دولت اسرائیل یعنی منع هرگونه غنیسازی در نظر گرفته خواهد شد؟ به نظر میرسد آمریکا، هم در مذاکرات کنونیاش با جمهوری اسلامی و هم در توافق آیندهاش با عربستان سعودی، منع هرگونه غنیسازی را به کناری نهاده است.اجازۀ ضمنی آمریکا به عربستان سعودی برای غنیسازی اورانیوم در توافق پیشبینی شده میان دو کشور، نمیتواند با منع هرگونه غنیسازی برای ایران سازگار باشد. در این میان، آمریکا با نگرانیها و مخالفتهای دولت اسرائیل چه خواهد کرد؟این ها پرسشهایی هستند که کارشناسان مطرح میکنند. تا ببینیم آینده آبستن چه رویدادهایی است.
--------
چرا ترامپ، برخلاف نتانیاهو، مذاکره با جمهوری اسلامی را به حملۀ نظامی ترجیح میدهد؟
در چند هفتۀ گذشته گمانهزنیها دربارۀ احتمال حملۀ نظامی به تأسیسات اتمی ایران در صورت خودداری جمهوری اسلامی از مذاکرۀ مستقیم با آمریکا بالا گرفته بود، اما شامگاه دوشنبه ۷ آوریل هنگامی که ترامپ پس از دیدار با نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، خبر مذاکره مستقیم آمریکا با ایران را اعلام کرد، کم و بیش فرونشست. تایمز اسرائیل دیدار نتانیاهو و ترامپ را ناامید کننده خواند. یک هفته پیش از این دیدار، شبکه ۱۴ اسرائیل در گزارشی اعلام کرد که هم اکنون حملۀ گستردهای به منظور پایان دادن به برنامۀ اتمی ایران آماده می شود. آن شبکه حملۀ برنامه ریزی شده را «بزرگترین حمله پس از جنگ جهانی دوم» توصیف کرد که نشاندهندۀ ابعاد عظیم عملیاتِ پیشبینی شده هم از نظر نظامی و هم از نظر ژئوپلیتیکی است.برپایۀ آن گزارش، اگر در هفتههای آینده تحول مهمی در مذاکرات هستهای ایران رخ ندهد، عملیات آغاز خواهد شد. نخست وزیر اسرائیل بارها جمهوری اسلامی ایران را «تهدیدی وجودی» برای اسرائیل خوانده است. تاکنون ارتش اسرائیل چندین حملۀ «شبیه سازی شده» به تأسیسات اتمی فُردوُ، نطنز و اراک انجام داده است. گویا بخشی از ستاد کل ارتش اسرائیل به راه حل حملۀ پیشگیرانه روی آورده است.البته، در گزارش شبکه ۱۴ اسرائیل گفته نمیشد که عملیات برنامه ریزی شده را اسرائیل به تنهایی انجام خواهد داد یا با همدستی آمریکا. اما با توجه به دوری اسرائیل از ایران، بعضی از کارشناسان حدس میزدند که آمریکا به تنهایی عهدهدار عملیات نظامی برضد ایران خواهد بود. به ویژه از آن رو که آن کشور در هفتههای اخیر بمب افکنهای رادارگریز بی ۲ در جزیرۀ دیهگو گارسیا در اقیانوس هند و سامانههای دفاع هوایی ضد موشکی پاتریوت در پایگاه هوایی شیخ عیسی در بحرین مستقر کرده است.جمهوری اسلامی که برنامه هستهایاش را از آغاز تاکنون غیرنظامی اعلام کرده، نمیگوید چرا به غنیسازی اورانیوم تا آستانۀ ساخت بمب هستهای ادامه داده است. از سوی دیگر، علی خامنهای تهدید کرده است که به هر حملهای به حاکمیت ایران پاسخی برق آسا خواهد داد. وزیر امور خارجه ایران نیز تهدیدهای اسرائیل و آمریکا را «جنگ روانی» خوانده و گفته است هرگونه حملۀ نظامی با واکنش منطقهای ایران از جمله متحدانش در لبنان، سوریه، عراق و یمن رو به رو خواهد شد.اما جدا از مسئله انرژی هستهای ایران، بسیاری از کارشناسان معتقدند که موضوع اصلی برای اسرائیل بازسازی استراتژیک خاورمیانه است و طبیعی است که با چنین پروژۀ جاهطلبانهای کشورهای منطقه نمیتوانند همراهی کنند. هنوز تحلیل جامعی از واکنش کشورهای منطقه به این حملۀ احتمالی در دست نیست. مسلم این است که چنان حملۀ نظامی به کشوری مانند ایران، حتی اگر هدفی جز نابودی تأسیسات اتمی را نداشته باشد، ممکن است به درگیری منطقهای در جبهههای گوناگون بینجامد. بسیاری از تحلیلگران نسبت به این خطر هشدار می دهند.بعضی از کارشناسان ایرانی حمله به جمهوری آذربایجان را یکی از پاسخهای ایران میدانند. در ۲۷ ژوییۀ ۲۰۲۴ وبگاه «دیپلماسی ایرانی» در یادداشتی به قلم محمد گلافروز، مدرس علوم سیاسی، با عنوان «مواضع کشورهای همسایه از جمله ترکیه و آذربایجان نسبت به هرگونه جنگ با ایران» نوشت: اگر جنگی با ایران درگیرد، ترکیه و کشورهای هم سوی آن ازجمله جمهوری آذربایجان که به یک ایران ضعیف شده میاندیشند و استراتژی منطقهای آنها در نهایت برضد ایران است با دشمنان ایران همراه خواهند شد.از سوی دیگر، بسیاری از کارشناسان بر این عقیدهاند که آمریکا یا اسرائیل نمیتوانند بدون در نظر گرفتن نگرانی کشورهای منطقه دست به چنین حملهای بزنند. یک ماه پیش، محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، وزیر امورخارجۀ قطر، در مصاحبه با تاکِر کارلْسوُن، روزنامهنگار آمریکایی، هشدار داد که در صورت بمباران نیروگاه اتمی بوشهر، آب خلیج فارس یکسره آلوده خواهد شد و کشورهای عربی از جمله قطر که آبشان را از این خلیج تأمین میکنند، نه آب خواهند داشت، نه ماهی و نه چیزهای دیگر.عربستان سعودی و امارات نیز با حملۀ نظامی به تأسیسات اتمی ایران سخت مخالفاند. به نوشتۀ روزنامۀ گاردین، مخالفت کشورهای حاشیۀ خلیج فارس با حمله به ایران نه از روی نزدیکی ایدئولوژیک آنها با ایران، بلکه به سبب خودداری آنها از ایجاد بیثباتی سیاسی در منطقه است. برخلاف دولت اسرائیل، تغییر رژیم در ایران خواست آن کشورها نیست. در سفری که قرار است ترامپ به عربستان سعودی کند، حدس میزنند محمد بن سلمان مخالفتش را با حمله به ایران آشکارا و رسماً به اطلاع ترامپ خواهد رساند.روسها نیز با حمله به ایران مخالفاند. چندی پیش معاون وزیر امور خارجۀ روسیه در مصاحبه با مجلۀ روسی زبان «امور بینالملل» گفت: هرگونه حمله به تأسیسات هستهای ایران میتواند پیامدهای فاجعهبار برای کل منطقه داشته باشد. ترامپ از پوتین خواسته است میانجیگری کند تا جمهوری اسلامی وارد مذاکرۀ مستقیم با آمریکا شود. اما رئیس جمهور آمریکا به دنبال نتیجۀ فوری است، در حالی که موضوع هستهای ایران به ویژه اگر برنامۀ بالستیک توسعه یافتۀ ایران را نیز بر آن بیفزاییم بسیار پیچیده است. چنان که به گفتۀ بسیاری از کارشناسان، این موضوع نیازمند یکی از فنیترین و دشوارترین مذاکرات دیپلماتیک است. زیرا هم موضوع امنیتی بزرگ در خاورمیانه است و هم موضوعی است که با هست و نیست رژیم ایران گره خورده است.برای نتانیاهو که شامگاه دوشنبه ۷ آوریل در کاخ سفید در کنار ترامپ نشسته بود، شنیدن سخنان رئیس جمهور آمریکا دربارۀ مذاکرۀ مستقیم با ایران تاحدودی دردناک و حتی تحقیرآمیز بود. نخست وزیر اسرائیل دربارۀ موضوع اتمی ایران همواره با هرگونه راه حل دیپلماتیک از نوع برجام مخالفت کرده است. چنان که مذاکرات برجام را در برابر کنگرۀ آمریکا در زمان اوباما محکوم کرد.نتانیاهو میداند که جمهوری اسلامی هرگز به برچیدن برنامۀ هستهایاش تن نخواهد داد. بنابراین، با پیشنهاد هدف حداکثری برای مذاکرات، درواقع، به دنبال شکست مذاکرات است. او پس از دیدارش با ترامپ گفت: ایالات متحد و ما یک هدف داریم و آن اینکه ایران هیچگاه سلاح هستهای نداشته باشد. اگر بتوان از راه دیپلماتیک به این هدف دست یافت، به گونهای که در بارۀ لیبی انجام شد، امر خوبی خواهد بود.اما به عقیدۀ بسیاری از کارشناسان، ترامپ که تجربۀ شکست مذاکرات هستهای با کره شمالی را در پشت سر دارد، بعید مینماید از نتانیاهو پیروی کند.
--------
À propos de تاریخ تازهها
رویدادهای روز که خمیرمایۀ «اخبارِ» رسانه ها را تشکیل می دهند، فراوان ریشه در گذشته دارند و گاه بیش از آنکه حاصل گریز ناگهانی احوال روز باشند، نتیجۀ دیگرگون شدن هر چند کُند، اما ژرف و پایدار روزگاری دراز مدت اند. «تاریخ تازهها» بر گذشتۀ رخدادهای روز می نگرد و در این نظر و گذر پیشینۀ چرخشهای کنونی را باز می نماید.